بسکتبال بانوان آنقدر که شایسته است مورد توجه و احترام قرار نمیگیرد و آیزایاه توماس از این بابت حسابی شاکی است. بسکتفا، بهترین سایت بسکتبال، ترجمهی اختصاصی مطلبی را برایتان آماده کرده است که او برای سایت بسکتبال «پلیرز تریبیون» نوشته و در آن به وضعیت لیگ بسکتبال بانوان WNBA پرداخته است. با بسکتفا، بهترین سایت بسکتبال همراه باشید.
بازی بسکتبال و ایالت واشینگتون. این دو، زندگی من را تعریف میکنند. اما درواقع یکچیز بیشتر نیست. بسکتبالِ واشینگتون. ما فرهنگ بسکتبال را در همهجای این ایالت بنا کردهایم، از شهر خودم تاکوما گرفته تا سیاتل که پایگاه تیم بسکتبال ما است. چرا بسکتبال برای ما اینقدر خاص است؟ توضیح دادن آن سخت است. انگار که… نمیدانم، بیشتر یکجور حس شهودی است. از آن چیزهایی است که آدم صرفاً باید تجربه کند تا بفهمد.
با این حال میخواهم تلاشم را بکنم و توضیح دهم که چرا بازی بسکتبال واشینگتن اینقدر خاص است.
از اولین سال ورودم به لیگ بسکتبال NBA تاکنون، هر تابستان به اینجا برمیگردم و الان هم اینجا هستم. جایی که به مسیر حرفهای من شکل داد. من بازیهای AAU را اینجا انجام دادم، در دبیرستان اینجا بسکتبال بازی کردم و بعد، سهسال هم در تیم بسکتبال کالج واشینگتون هاسکیز بودم. از وقتی هم که در لیگ بسکتبال NBA بودهام، همیشه برای کمپ، درمان مصدومیت و بازیهای محلی به اینجا برگشتهام. هربار هم که برمیگردم، همهنوع خاطراتی به ذهنم خطور میکند و یادم میاندازد که من چقدر به این ایالت تعلقخاطر دارم.
امسال تابستان، یک خاطرهی نهچندان دور هست که مدام به ذهنم میآید. خاطرهی تماشای بازی آلاستار همراه با دو پسرم.
بله من دو پسر دارم، احتمالاً خودتان میدانستید. آنها دیوانهی بازی بسکتبال هستند، که جای تعجب هم ندارد. هرچقدر که بزرگتر میشوند، بیشتر به اطلاعات بسکتبالی خود میبالند. کمکم دارند فکر میکنند که دیگر همهچیز را در مورد این بازی میدانند. و خب، شش-هفتسال بیشتر سن ندارند… چه توقعی میتوان از آنها داشت؟ بعضیوقتها مغزم از دستشان سوت میکشد، ولی بامزه هم هست. بهعنوان یک پدر و کسی که خودش هنوز دارد این بازی را یاد میگیرد، همیشه حواسم هست که بگذارم مسیر خودشان را در یادگیری بازی بسکتبال طی کنند – اما چیزهایی که در مورد این بازی نمیدانند را هم درمعرض توجهشان قرار دهم.
به همین خاطر مشتاق بودم که آنها را به بازی آلاستار ببرم – تا بتوانند بهترین بسکتبالیستهای روی زمین را از نزدیک ببینند.
وقتی همسن پسرانم بودم و نزدیک سیاتل زندگی میکردیم، کم پیش میآمد که بازی بسکتبال مهمی را از نزدیک ببینم. اما بیشتر خاطرات خوش آن دوران من مربوط میشود به معدود بازیهای تیم بسکتبال سیاتل سوپرسانیکس که پدرم من را به تماشای آنها میبرد. وقتی لس آنجلس لیکرز در سال ۱۹۹۷ آمده بود تا با سوپرسانیکس بازی کند، از پدرم خواهش کردم که من را به تماشای آن بازی ببرد، چون آنوقتها طرفدار شستشوی مغری دادهشدهی لیکرز بودم. پدرم هم من را برد و زودتر از موقع به ورزشگاه کیآرنا رفتیم تا گرم کردن بازیکنها را ببینیم. من تقریباً هشت سالم بود و یک دست لباس ویژهی چنین مناسبتی داشتم که خیلی هم به من میآمد: یک گرمکن زردرنگ لیکرز و یک شلوار ورزشی بنفش. همهچیز آنجا بهنظرم فوقالعاده میرسید. یادم است که صندلیها پر شده بودند و باید آدمبزرگها را هل میدادم تا از میانشان بازیکنان را ببینم که وارد زمین بسکتبال میشدند و تقریباً آنقدر نزدیک شدم که بتوانم بزنم قد گری پیتون. بعد از بازی، آن اطراف ماندیم تا خروج بازیکنان از ورزشگاه را تماشا کنیم. وقتی به خانه برگشتیم من هنوز در حالوهوای ورزشگاه بودم و همهی آن صحنهها و صداها هنوز در سرم بودند. خودم را تصور میکردم که یکروز وارد زمین بسکتبال میشوم.
برای همین، بردن پسرانم به یک بازی بسکتبال –آن هم نه هر بازیای، بازی آلاستار– مثل این بود که همهچیز دارد دوباره اتفاق میافتد. یادم است که وقتی داشتم به سمت ورزشگاه رانندگی میکردم از آینهی جلو، به عقب نگاه کردم و یکی از آن لحظات پدرانه را تجربه کردم، میدانید؟ بابت داشتن چنین تجربهای با آنها مفتخر و بسیار قدردان بودم. آدم پدر که میشود، صرفاً میخواهد از همهچیز، همان موقع که دارند اتفاق میافتند، در ذهنش عکس بگیرد. میخواهد حسهایی که در جریاناند را حفظ کند.
بعد اتفاقی افتاد که انتظار آن را نداشتم. داشتم از پسرانم در مورد بازی میپرسیدم – اینکه چقدر هیجانزده و مشتاق هستند و اینجور چیزها.
آنها گفتند که هیجانزده هستند، اما سوالات زیادی دارند. مثلاً: آنها هیچکدام از بازیکنان را نمیشناختند. بعد یکی از پسرانم چیزی گفت شبیه اینکه: «اصلاً دخترها در بازی بسکتبال مهارتی هم دارند؟»
یکلحظه خواستم شروع کنم و یک جواب طولانی و مبسوط به آنها بدهم. درواقع تلاش کنم درست همان لحظه در ماشین را تبدیل کنم به یک لحظهی آموزشی. اما دیگر به پارکینگ رسیده بودیم و من هم صرفاً به آنها گفتم: «صبر کنید. خودتان میبینید.»
ببینم، نکند فکر کردهاید که آنها را به بازی آلاستار NBA برده بودم؟
نهخیر. ما به بازی آلاستار لیگ بسکتبال بانوان WNBA رفته بودیم که تابستان پیش در سیاتل برگزار شد.
هر والدی دوست دارد شاهد تعامل فرزندانش با محیطهای کاملاً جدید باشد و ببیند که چیز جدیدی را از طریق تجربهی مستقیم یاد میگیرند. برای همین وقتی پسرانم را در زمین بسکتبال کیآرنا میدیدم که گرم کردن بازیکنان آلاستار WNBA را تماشا میکنند، برایم تجربهی خاصی بود. از تکتک لحظات آن لذت میبردند. ما زود به آنجا رسیدیم و توانستیم صندلیهایی نزدیک زمین و تقریباً همسطح بازیکنان گیر بیاوریم. فضا پر از انرژی بود. کل ورزشگاه پر شده بود. خودم هم غرق فضا شده بودم. با بعضی از بازیکنانی که میشناختم خوشوبش میکردم. مثل هر همکار دیگری از بسکتبال و زندگی و چیزهای دیگر حرف میزدیم. اما من معمولاً وقتی به بازی لیگ بسکتبال بانوان میآیم، صرفاً بهعنوان یک طرفدار از بازی لذت میبرم.
پسرانم را هم تماشا میکردم، برای اینکه ببینم چه حسی دارند. اینکه نزدیک یکسری از بهترین بانوان بسکتبالیست دنیا قرار داشته باشند، برایشان چه حسی دارد؟ سو برد درست روبروی ما داشت پاس از پشت را تمرین میکرد. سو یکی از اسطورههای سیاتل است. برینا استوارت، که او هم در تیم بسکتبال بانوان سیاتل استورم بازی میکند، داشت پرتابهای دو امتیازی انجام میداد. خوشحالم که پسرانم توانستند امویپی (ارزشمندترین بازیکن) امسال را از نزدیک ببینند. دایانا تاراسی از کنارمان رد شد، که یکی از بهترینهای تاریخ لیگ بسکتبال بانوان WNBA است. بریتنی گراینر داشت اسلم دانک میکرد. فک پسرانم افتاده بود. کندِیس پارکر که دوبار امویپی شده هم در زمین بود. مایا مور، که چهاربار تجربهی قهرمانی دارد، داشت پرتابهای پرشی انجام میداد. پسرانم توانستند به بازیکنان، موقع ورود به زمین بازی دست بدهند و امضا بگیرند و تجربهی کامل تعامل با بازیکنان را داشته باشند.
بعداً حین بازی، یکی از پسرانم به من گفت: «بابا، انگار دروغ نمیگفتیها. واقعاً بازیشان حرف ندارد.» من فقط لبخند زدم.
آدم باید بعضی چیزها را تجربه کند، تا بفهمد.
یادم میآید که به سقف کیآرنا نگاه میکردم، جایی که بنر قهرمانی سال ۱۹۷۹ تیم سیاتل سوپرسانیکس آویزان است. و حس باحالی بود، چون این درست همان ساختمانی است که من در کودکی برای تماشای بازیها به آن میآمدم. اما حالا دو بنر جدید هم در کنار آن قرار داشت، که برای قهرمانیهایی بود که سیاتل از آنموقع تا حالا کسب کرده بود.
سیاتل استورم سال ۲۰۰۴ و سیاتل استورم ۲۰۱۰.
سیاتل استورم امسال هم به مرحلهی پلیآف لیگ بسکتبال بانوان WNBA راه یافته و فکر میکنم این، یکی دیگر از دلایل مهمی است که باعث شده بسکتبال واشینگتون مدام در فکرم باشد.
فرهنگ بسکتبال واشینگتون به NBA خلاصه نمیشود. ما عاشق سیاتل استورم هستیم. ورزشگاه کیآرنا همیشه پر شده، چه زمانی که سوپرسانیکس اینجا بودند، چه بعد از رفتن آنها [تیم سیاتل سوپرسانیکس در سال ۲۰۰۸ به اوکلاهما نقل مکان کرد و با نام اوکلاهما سیتی تاندر به فعالیت خود ادامه داد]. پس نگران حضور مردم در بازیهای پلیآف سیاتل استورم نباشید. ما آمادهایم. ما یک قهرمانی دیگر میخواهیم. استورم در بازیهای داخل خانه خواهد ترکاند، و اگر به مسابقات فینال برسیم، من حتماً حداقل برای یکی از آنها به ورزشگاه خواهم آمد.
اما باید این را هم بگویم که گرچه سروصدای حضور استورم در پلیآف بسیار هیجانانگیز است، اما احساس میکنم همه با آن همراه نیستند. چندوقتی است که از مردم چیزهایی میشنوم که من را اذیت میکند. چیزهایی مثل اینکه «دیگر بسکتبالی در سیاتل نمانده» یا «باید بسکتبال حرفهای را به سیاتل برگردانیم».
دارند از این شکایت میکنند که سیاتل سوپرسانیکس از اینجا رفته. متوجهم.
اما نمیتوانم پیام نهفته در این حرفهای آنها را نشنوم: آنها دارند سیاتل استورم را فراموش میکنند.
سیاتل هنوز هم بسکتبال حرفهای دارد. استورم بیش از دودهه است که اینجاست. و یک تیم بسکتبال حرفهای محشر است که پیروزیهای مستمر کسب میکند و قهرمان میشود. اگر نمیتوانید این واقعیت را ببینید، مشکل خودتان است. چون اصلاً نگاه نمیکنید.
لب کلام این است (و این را به عنوان همان بچهای میگویم که هنوز واشینگتون برایش از همهچیز مهمتر است): تیم سیاتل استورم مهمترین تیم بسکتبال این شهر است. باور کنید قصد من کوبیدن سیاتل سوپرسانیکس نیست. من بهاندازهی هرکس دیگری در این ایالت سوپرسانیکس را دوست دارم. دلم میخواهد برگردند. باور دارم که یکروز هم برمیگردند، و برای حمایت از این اتفاق هرکاری میکنم. اما واقعیت، واقعیت است. بازیکن باید بازیشناس باشد. و الان بیش از یک دهه است که سیاتل سوپرسانیکس در سیاتل بازی نکرده است. آخرین باری که از دور اول مرحلهی پلیآف صعود کردند سال ۲۰۰۵ بود. و تنها قهرمانی آنها به سال ۱۹۷۹ برمیگردد.
تیم استورم در بسکتبال سیاتل حق آبوگل دارد. این جمله را باید روی تیشرت نوشت. واقعیت است.
برای همین وقتی میبینم که یک طرفدار بسکتبال یا یک سایت بسکتبال، این تیم را نادیده گرفته یا اصلاً به عنوان یک تیم بسکتبال حرفهای در سیاتل بهحساب نمیآورند، آتشی میشوم. چون این رویکردی است که فقط به یک تیم مثل استورم محدود نمیشود. این یک بیاحترامی به کل بازی بسکتبال بانوان است؛ مسئلهای که احساس میکنم نباید نادیده بگیریم.
ساده بگویم: اگر برای بسکتبال بانوان احترام قائل نیستید، شوخیای بیشتر نیستید.
واقعاً شوخیای بیشتر نیستید.
طرفدار واقعی بسکتبال، برای لیگ بسکتبال بانوان WNBA هم ارزش قائل است
بگذارید اینجوری به مسئله نگاه کنیم: اگر دلتان نمیخواهد که بازی بسکتبال، بهترینی باشد که میتواند، آیا اصلاً طرفدار واقعی این ورزش بهحساب میآيید؟ من که فکر نمیکنم. صرفاً دارم چیزی که میبینم را میگویم. و چیزی که میبینم این است که دیگر اصلاً نمیخواهم آدمها را متقاعد کنم که WNBA مهم است. اصلاً درگیر این مسئله نیستم. چون کسی که واقعاً خبر داشته باشد که اوضاع از چه قرار است، خودش میداند. میداند که یا از ارزش بسکتبال بانوان باخبر هستید و برای آن احترام قائلید، یا متأسفم که باید این را بگویم ولی: اصلاً صلاحیت این را ندارید که در این بحث سهیم باشید.
چون اگر قصد ندارید به این بانوان شانسی برای اثبات خودشان بدهید، پس حقیقتاً بسکتبال را دوست ندارید.
خلاصه دغدغهی اصلی من واقعاً این است. NBA یا WNBA یا هرچیز دیگری؛ بیایید صرفاً همه با هم از این بازی معرکه لذت ببریم.
بیایید یک جامعهی بسکتبالی متحد باشیم، نقطه سرخط.
و بهنظرم برای بهبود شرایط فعلی، اولین کاری که میتوانیم بکنیم حمایت کردن از لیگهای همدیگر است. اگر توجه کنید، میبینید که این حمایت دارد بیشتر و بیشتر میشود. عاشق مواقعی هستم که میبینم بهترین بازیکنان لیگ بسکتبال NBA، از لبران جیمز گرفته تا کایری اروینگ تا کوبی برایانت و بقیه، در جمع تماشاگران بازیهای لیگ بسکتبال بانوان WNBA حضور دارند و حین بازیهای زنده در مورد آنها توئیت میکنند. عاشق این هستم که در سیاتل، هر بازیای که برقرار باشد، جمال کرافورد یا ریچارد شرمن یا کم چنسلر یا نِیت رابینسون را در جمع تماشاگران میتوان دید. بیل گیتس و استیو بالمر خیلی وقتها به بازیها میآیند. لب کلام اینکه حمایت دارد بیشتر و بیشتر میشود. این حمایتِ حرفهایها از حرفهایها است. این نشانهی احترام و نقطهی خوبی برای شروع است. باید هرکاری که از دستمان برمیآید انجام دهیم تا تمام دنیا از ارزش بسکتبال بانوان آگاه شوند.
ما باید تقاضای این را هم داشته باشیم که بازیهای آنها بیشتر درمعرض دید قرار بگیرد. قول میدهم تماشای بیشتر بازیها منجر به علاقهی بیشتر، پول بیشتر، فرصت بیشتر برای محقق شدن رویاهای بسکتبالی بانوان جوان و بهطور کلی بازی بهتر شود. پس اگر میگویند بازاری برای لیگ بسکتبال بانوان WNBA وجود ندارد، بهنظرم میتوان این پاسخ را داد: ما میتوانم برای آن بازار بسازیم. اگر ارادهی آن وجود داشته باشد، راهش پیدا میشود.
و حرف آخرم را هم میزنم و ترسی از بیان آن ندارم: باید بیشتر در مورد دستمزدهای لیگ بسکتبال بانوان WNBA سروصدا راه بیاندازیم. سروصدای خیلی بیشتر از این. بازیکنان WNBA باید خیلی بیشتر از دستمزد فعلیشان را دریافت کنند. این کاملاً بدیهی است. آنها ورزشکاران حرفهای و الگوهای فرزندانمان هستند و در کار خود جزو بهترینهای دنیا هستند، باید درآمدی مطابق با آن هم داشته باشند. دستمزدهای بیشتر فقط وقتی داده میشوند که ما واقعاً خواستار آن باشیم. پس بیایید در موردش صحبت کنیم.
میدانید، من همیشه آدمکوچکهی داستان بودهام. در تمام زندگیام. اگر با یک ماشین زمان برگردید و دوران حرفهای من را مرحلهبهمرحله مرور کنید –یعنی از بسکتبال جوانان تا بازی در کالج و بعد هم لیگ بسکتبال NBA– میبینید که همیشه تلاش کردهام تا ثابت کنم که این بازی را بهاندازهی دیگران دوست دارم. ثابت کنم که به آن تعلق دارم. میدانم که پیشرفت در بسکتبال دشوار و آهسته است. یک ماراتون است. اما همیشه به خودم گفتهام که اگر بتوانی خوب بازی کنی، همیشه جایی برایت وجود دارد. راستش را بخواهید، هنوز هم ذکر روزانهام همین است.
نمیگویم که میدانم چه حسی دارد که یک بانوی بسکتبالیست باشی و تلاش کنی برای بازیات احترامی را کسب کنی که لایق آن هستی – من فرصتهای خوب زیادی در بسکتبال داشتهام، صرفاً بهخاطر اینکه بسکتبال مردان زیرساخت بهتر، حمایت بیشتر، منابع بهتر و شهرت بیشتری دارد.
اما چیزی که میدانم و با اطمینان میتوانم بگویم این است: اگر به کسی یک شانس بدهید؟
میتواند به ارتفاعاتی دست یابد که شگفتزدهتان کند.
نتیجه اینکه، بروید و در شبکههای اجتماعی و سایت بسکتبال مورد علاقهتان، مردانی که فکر میکنند میتوانند در بازی یکبهیک مقابل دایانا تاراسی بیشتر از سهدقیقه دوام بیاورند را از غفلتی که در آن گرفتارند درآورید.
و مهمتر از همه، زنده باد سیاتل استورم. برویم و یک قهرمانی دیگر کسب کنیم.
از اینکه تا پایان این مطلب همراه بسکتفا، بهترین سایت بسکتبال بودید، ممنونیم. منتظر مطالب بعدی سایت بسکتبال ما باشید.