تا به حال در مجموع بیش از ۳۰۰ نفر به عنوان سر مربی بسکتبال در NBA فعالیت کرده اند. بیشتر آنها نتوانستند برای مدت زیادی دوام بیاورند. در لیگی که همواره مربیان در آن به شدت تحت فشار هستند و بعضی از آنها به خاطر عملکرد یا نتایج شان به سادگی برکنار شده و محو می شوند، تعداد محدودی از این مربیان توانسته اند بیش از یک دهه، دوران مربیگری موفقی را پشت سر بگذارند. جان گالینسکی (John Galinsky) سردبیر بخش NBA در نشریه فاکس اسپرتس، بر اساس فاکتورها و معیار های مشخصی مانند تعداد برد، درصد پیروزی، قهرمانی ها و اثرگذاری روی بازی، ۱۰ نفر از برترین مربیان را انتخاب کرده است که به طور خلاصه آنها را معرفی می کنیم.
هرچند نمی توان به سادگی از کنار اسم هایی احترام آمیزی مثل ریک آدلمن، بیلی کانینگهام، رد هولزمن، گرگ کارل، داک ریورس، و رودی تومیانوویچ گذشت، اما آمار ثبت شده و افتخارات کسب شده، آنها را از حضور در این لیست دور می کند.
لنی ویلکنز (Lenny Wilkens)
تعداد پیروزی: ۱۳۳۲ بازی
تعداد شکست: ۱۱۵۵ بازی
درصد پیروزی: ۵۳٫۶ ٪
هر چند تعداد پیروزی های لنی عدد بسیار بزرگی است، اما نادیده گرفتن این رکورد کار سختی نیست. چون هم دان نلسون از رکورد او عبور کرده، و هم اینکه این تعداد پیروزی کسب شده توسط او، بیشتر به واسطه دوران بسیار طولانی مربیگری اش به دست آمده است. به علاوه، او با هدایت شش تیم مختلف در طی ۳۲ فصل مربیگری اش، فقط یک بار مقام قهرمانی را کسب کرده و البته ۱۱ فصل هم، یک بازنده کامل بوده است. همچنین خیلی سخت است که بخواهیم در دوران مربیگری او، یک نوآوری یا شیوه بازی مشخص که نشان دهنده سبک کاری اش باشد را پیدا کنیم. اما با این حال، بی ارزش کردن تداوم و استقامت او در یک شغل فرسایشی و نابود کننده، که بسیاری از مربیان توانمند را از پای درآورده، بی انصافی است. در واقع، این رفتار و سلوک آرام و استوار ویلکنز بود که باعث شده بود برای مدت طولانی به چنین مربی موفقی تبدیل شود. او همان طور که به عنوان بازیکنی که با ۱۱ بار تجربه حضور در تیم منتخب آل-استار، در زمین خونسرد و آرام بود، در دوره مربیگری اش هم در کنار زمین، همین خونسردی و آرامش را حفظ کرد. دقیقاً به همین دلیل، او یکی از ۳ نفری است که هم به عنوان بازیکن و هم به عنوان مربی، نامش در تالار مشاهیر بسکتبال ثبت شده است. غیر از او فقط جان وودن (John Wooden) و بیل شارمن (Bill Sharman) موفق به کسب این افتخار شده اند.
دان نلسون (Don Nelson)
تعداد پیروزی: ۱۳۳۵ بازی
تعداد شکست: ۱۰۶۳ بازی
درصد پیروزی: ۵۵٫۷ ٪
نلسون، که سال ۲۰۱۰ توسط مالکین تازه وارد تیم گلدن استیت از هدایت تیم کنار گذاشته شد، تا سن ۷۰ سالگی به کار مربیگری مشغول بود. او که ۳۱ فصل مربی تیم های مختلف بود، نتوانست هیچکدام از تیم هایش را به مقام قهرمانی برساند، هر چند باید گفت که او در این مدت بازیکنانی شبیه بیل راسل را هم در اختیار نداشت که برایش جام کسب کنند. در عوض او با ترکیبی از بازیکنان معمولی و متوسط دست به کار های بزرگی زد. به عنوان نمونه می توان به مثلث خطرناک TMC او اشاره کرد که از تام هارداوی (Tom Hardaway) ، میچ ریچموند (Mitch Richmond) و کریس مولین (Chris Mullin) در تیم گلدن استیت تشکیل شده بود، اشاره کرد. به علاوه، او یک مربی نو آور و مبتکر بود. او در تیم میلواکی مفهومی به نام مهاجم راس یا فوروارد راس (Point Forward) را ایجاد کرد که امروزه بسیاری از تیم ها از آن استفاده می کنند. همچنین، اولین کسی بود که از تاکتیک دفاعی ویژه ای به نام زدن شک یا تخریب شک (Hack-a-Shaq) استفاده کرد. البته همه طرفدار سبک بسکتبال او نیستند، اما تیم های او معمولاً برنده از زمین خارج می شدند. او به عنوان سرمربی، بیشترین تعداد پیروزی را در کل تاریخ لیگ دارد. بازی های تیم های تحت هدایت او همیشه تماشایی بودند. و این نکته ارزشمندی به شمار می رود.
جری اسلوان (Jerry Sloan)
تعداد پیروزی: ۱۲۲۱ بازی
تعداد شکست: ۸۰۳ بازی
درصد پیروزی: ۶۰٫۳ ٪
امنیت شغلی در NBA برای یک مربی بسکتبال کاملاً پوچ و بی معنی است. دلایل زیادی هم برای این قضیه وجود دارد. از بی صبری مالکین و هواداران باشگاه گرفته تا تمایل بازیکنان به یاغیگری و نادیده گرفتن دستورات مربی. حتی مربیان موفق هم با در نظر گرفتن میزان استرس و فشار بی از حد، معمولا وسوسه می شوند که کار مربیگری را رها کنند و به سراغ شغل های دیگر بروند. اما مدت ماندگاری اسلوان در تیم سالت لیک سیتی (Salt Lake City) از مدت زمان ماندگاری بسیاری از مالکین در NBA بیشتر بود. در طول بیش از ۲۲ سال او فقط یک فصل ضعیف و پر از باخت را تجربه کرد و هرگز شیوه کار سخت گیرانه و جدی اش را کنار نگذاشت. تیم های او همواره جدی و سخت بازی می کردند. بازیکنان هرگز از دستوراتش سرپیچی نکردند و علیه او طغیانی صورت نگرفت. آنها برنده می شدند، و به همین دلیل بود که تا قبل از استعفاء در سال ۲۰۱۱ او به اندازه دادستان دیوان عالی کشور، امنیت شغلی داشت.
جان کاندلا (John Kundla)
تعداد پیروزی: ۴۲۳ بازی
تعداد شکست: ۳۰۲ بازی
درصد پیروزی: ۵۸٫۳ ٪
کاندلا اولین نسل از بازیکنانی را در NBA را هدایت می کرد که در مدت شش سال از ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۵ توانستند تیم مینیاپلیس لیکرز (Minneapolis Lakers) را پنج بار به مقام قهرمانی برسانند. البته او خیلی با بازیکنان معمولی و سطح پایین هم کار نکرد. آن تیم شش بازیکن در اختیار داشت که بعدها همه آنها وارد تالار مشاهیر بسکتبال شدند. مردان بزرگی مثل کلاید لاولت (Clyde Lovellette) و جورج میکان (George Mikan) برای او بازی می کردند. اما با این حال به یاد داشته باشید که حتی مربیان بسیار مشهوری مثل رد آورباک (Red Auerback) و فیل جکسون (Phil Jackson) هم برای اینکه بتوانند نسل و سلسله خودشان ایجاد کنند، نیاز به بازیکنان بزرگی داشتند. پس از این بابت نمی توان زیاد به او ایراد گرفت.
چاک دالی (Chuck Daly)
تعداد پیروزی: ۶۳۸ بازی
تعداد شکست: ۴۳۷ بازی
درصد پیروزی: ۵۹٫۳ ٪
دالی در اولین دوره سرمربیگری اش، در تیم کاوالیرز (Cavaliers) ، با ۹ پیروزی و ۳۲ شکست، در همان نیمه های فصل ۸۲-۱۹۸۱ از سمتش اخراج شد. با وجود این شروع نحس و شوم، تیم پیستونز (Pistons) دو سال بعد او را استخدام کرد، و دالی طی ۱۳ فصل بعدی اش در دیترویت، نیوجرسی و اورلاندو، هرگز دیگر یک مربی شکست خورده نبود. او دوبار در سال های ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ به قهرمانی رسید و چهره اش در تصویر شادی «پسر های بد» تیم برای همیشه ماندگار شد، و البته نظارت و مدیریت محکم و جدی او، به شکل گرفتن تیم رویایی سال ۱۹۹۲ کمک زیادی کرد. تیمی که بر خلاف تیم های بعدتر از خودش، با مشکلات خودخواهی و غرور اضافی، دچار آلودگی نشده بود.
لری براون (Larry Brown)
تعداد پیروزی: ۱۰۹۸ بازی
تعداد شکست: ۹۰۴ بازی
درصد پیروزی: ۵۴٫۸ ٪
با حدود ۱۵۰۰ پیروزی در مسابقات دانشگاهی، مسابقات NBA و مسابقات ABA (لیگ انجمن بسکتبال آمریکا که در سال ۱۹۷۶ منحل و با NBA ادغام شد) ، لری براون یکی از بزرگترین برندگان تاریخ، در عرصه مربیگری است. اما با این حال او همیشه ناراضی به نظر می رسید. اخم میکرد، داد می کشید، شکایت می کرد. دلیلش فقط یک چیز بود. او یک کمال گرا و ایده آل طلب بود. با در نظر گرفتن استاندارد های دقیق او در مورد شیوه اجرای بازی، از تعداد زیاد تیم های تحت هدایت او (۹ تیم حرفه ای و ۲ تیم دانشگاهی) فقط شمار بسیار محدودی او را راضی نگه می داشتند، اما همه آن تیم ها زیر نظر او پیشرفت کردند، به جز تیم نیویورک نیکز (New York Knicks ) در فصل ۰۶-۲۰۰۵ که هیچگونه ترقی در آن دیده نشد. او تنها مربی است که هم قهرمان مسابقات NBA شده و هم مسابقات دانشگاهی. در مسابقات دانشگاهی تیم کانزاس جی هاوکس (Kansas Jayhawks) را در سال ۱۹۸۸ به قهرمانی رساند و در سال ۲۰۰۴ با تیم دیترویت پیستونز (Detroit Pistons) توانست NBA را فتح کند. او در سال ۲۰۱۸ به ایتالیا رفت تا در آنجا به کار مربیگری اش ادامه دهد، و البته اگر زمانی بازنشسته شود، احتمالاً خیلی ها از او به عنوان بزرگترین معلم و تیم ساز در بسکتبال یاد خواهند کرد.
گرگ پوپوویچ (Gregg Popovich)
تعداد پیروزی: ۷۹۷ بازی
تعداد شکست: ۳۸۳ بازی
درصد پیروزی: ۶۷٫۵ ٪
در سال ۱۹۹۶ گرگ، که مدیر عمومی تیم اسپرز (San Antonio Spurs) بود، سرمربی قبلی تیم یعنی باب هیل را اخراج کرد و به جای او کسی را که هیچ تجربه ای به عنوان سرمربی در NBA نداشت، استخدام کرد، یعنی خودش! خیلی ها از او بابت این کار به شدت انتقاد کردند. اما حالا دیگر کسی در سن آنتونیو شکایت و اعتراضی ندارد. در فصل بعد با ورود تیم دانکن، یک زوج فوق العاده در این تیم شکل گرفت. یک بازیکن ستاره و یک مربی ستاره. حتی بهتر از زوج راسل و آورباک در تیم بوستون، و بهتر از زوج جوردن و جکسون در شیکاگو. از نظر اخلاق و رفتار، و همچنین رویکرد بازی، دانکن و پوپ کاملاً شبیه به هم بودند، مثل یک روح در دو بدن. بدون زرق و برق و حاشیه اما با جوهر و کارایی خالص، آنها چنان تیم متعالی و کاملی ایجاد کردند که توانستند چهار بار جام قهرمانی را به خانه ببرند.
پت رایلی (Pat Riley)
تعداد پیروزی: ۱۲۱۰ بازی
تعداد شکست: ۶۹۴ بازی
درصد پیروزی: ۶۳٫۶ ٪
رایلی همان قدر که بابت ذات و جوهر مربیگری اش معروف بود، با کت و شلوار آرمانی، موهای یکدست صاف و چهره همیشه برنزه اش، از نظر تیپ و ظاهر هم همواره معروفیت داشت. اما هیچ چیزی نمی تواند این حقیقت را بپوشاند که او قادر بود در هر شرایطی به بهترین شکل ممکن مربیگری کند. او با ظرافت قهرمان شد (با تیم لس آنجلس لیکرز معروف به لیکرز های زمان نمایش)، با قدرت و فیزیک بدنی قهرمان شد (با تیم نیویورک نیکس در دوره پت اوینگ، و با تیم میامی هیت در دوره آلونزو مورنینگ). پنجمین قهرمانی او با دواین وید و شکیل اونیل در سال ۲۰۰۶ ترکیبی از دو روش ظرافت و قدرت بود. البته برخلاف تصور، شخصیت فیزیکی و ظاهر پر زرق و برق او نه تنها بد نبود، بلکه خیلی از مواقع باعث بهبود شیوه کارش هم می شد. موجب می شد که همه به او توجه کنند و البته احترام ستاره های تحت هدایتش را نیز برایش به همراه آورده بود. یادتان باشد برای کسی که در شهر هایی مثل لس آنجلس، نیویورک و میامی کار می کند، ظاهر خوب داشتن، هرگز ضرر ندارد!
رد آورباک (Red Auerback)
تعداد پیروزی: ۸۲۳ بازی
تعداد شکست: ۴۲۶ بازی
درصد پیروزی: ۶۵٫۹ ٪
خیلی ها با گفتن اینکه آورباک صرفاً با کمک بیل راسل توانسته در مدت ۱۱ سال به ۹ قهرمانی برسد، سعی می کنند میراث مربیگری او را کم ارزش جلوه بدهند، دقیقاً همان طور که موفقیت های فیل جکسون را به مایکل جوردن، شک و کوبی نسبت می دهند. این طرز تفکر کاملاً احمقانه و پوچ است، چون در همان دوره اوج بسکتبال هجومی، این رد بود که اهمیت دفاع را به بهترین شکل درک کرد و براساس آن یک وظیفه پیش فرض برای راسل تعیین کرد و در نتیجه آن، راسل هنوز هم به عنوان بزرگترین مدافع مرکزی در تاریخ بسکتبال شناخته می شود. او همچنین بیشتر از سایر مربیان هم دوره اش روی شایسته سازی و انطباق با شرایط تأکید می کرد، و یک نوع تفکر پویای اولویت تیمی را به بازیکنانش تزریق می کرد که هرگز متزلزل نشد و به هیچ ستاره ای وابسته نبود. اگر چهار دهه حضور در خط مقدم به عنوان یک استعداد یاب حرفه ای در بوستون را به کارنامه اش اضافه کنید، رد در لیست غیر-بازیکنان، جایگاه اول را به عنوان تأثیرگذار ترین شخص در تاریخ بسکتبال به خود اختصاص خواهد داد. اما در جدولی که معیار رتبه بندی در آن، دستاورد های مربیان می باشد، او شماره ۲ لیست است.
فیل جکسون (Phil Jackson) – بهترین مربی بسکتبال تاریخ
تعداد پیروزی: ۱۱۵۵ بازی
تعداد شکست: ۴۵۸ بازی
درصد پیروزی: ۷۰٫۴ ٪
جکسون با دو قهرمانی بیشتر از رد آورباک، یعنی با ۱۱ قهرمانی بازنشسته شد، اما این حلقه های قهرمانی تنها چیزهایی نیستند که او را از بیش از ۳۰۰ مربی دیگر در تاریخ NBA جدا می کنند. البته که او ستاره ها و استعداد های فوق العاده ای را هدایت می کرد، اما همزمان و به همان اندازه خودخواهی وحشتناک و غرور فوق العاده این ستاره ها را نیز کنترل و هدایت می کرد و نهایت احترام را هم از بازیکنانش می دید. در واقع در دوره مدرن، سخت ترین کار یک مربی بسکتبال همین است. تکنیک های انگیزشی او همان قدر که موثر بودند، همان قدر هم عجیب و غیر معمول بودند. توانایی های تاکتیکی او (مخصوصاً تغییرات و اصلاحاتی که در بازی های پلیآف انجام می داد) بسیار دست کم گرفته شدند. شخصیت آرام، مسلط و خونسرد او (در حد یک استاد ذن و مراقبه) را با موفقیت های بی رقیبش ترکیب کنید، و نتیجه آن یک مربی است که نمونه دیگری مشابه او پیدا نمی شود.