در همۀ ورزش ها، قدرت تصمیم گیری و مهارت های ادراکی جزء مهارت های کمیابی هستند که بازیکنان متوسط را از بازیکنان بسیار خوب متمایز می سازند. برای پرورش بازیکنان بسکتبال باهوش که به موقع و درست تصمیم گیری می کنند و از هوش بسکتبالی بالایی برخوردار هستند، چهار چیز لازم است:
1. مهارت های تاکتیکی
2. توجه
3. آگاهی و درک بازی
4. تجربه
هوش بسکتبالی چیست و بازیکنی با هوش بسکتبالی بالا چه خصوصیاتی دارد؟
هوش بسکتبالی چیزی بیش از دادن پاس های درست است و بازیکنی که توپ در اختیارش نیست، هوش بسکتبالی خود را با انجام حرکات برشی درست، جایگیری مناسب در زمین، پیش بینی اقدام به ریباند به موقع و حرکاتی از این دست نشان می دهد. با این حال، توضیح هوش بسکتبالی و نحوۀ اثرگذاری چهار مورد ذکر شده در بالا بر آن با استفاده از مثال هایی که شامل بازیکن صاحب توپ است، آسان تر می شود.
وقتی بازیکن در منطقۀ سه امتیازی صاحب توپ است و یا در حال دریبل کردن است، باید سریعاً تصمیم بگیرد که آیا می خواهد توپ را پرتاب کند، پاس دهد و یا به سمت سبد یورش ببرد. اگر تصمیم به حمله یا پاس دادن گرفت باید محل حمله یا محل و زمان پاس را انتخاب کند. وقتی کسی در حال دفاع کردن بازیکن صاحب توپ نباشد تصمیم گیری آسان تر است چرا که می تواند وضعیت را کاملاً بررسی کند و بهترین حالت را اتخاب کند. این در حالی است که در زمان دفاع همه جانه و گیر افتادن در دام تدافعی حریف، این تصمیم گیر با خطاهای بیشتری همراه می شود. میر (Meir) این وضعیت را این طور توصیف می کند: « به عنوان یک قانون ساده، هرچه کار در حال انجام سخت تر و پیچیده تر باشد و یا ورزشکار مضطرب تر باشد، میدان دید فعال او کوچک تر می شود و باعث اشتباهاتی می شود که مربیان از آن با نام دید تونلی یاد می کنند.» وقتی فرد صاحب توپ فشار بیشتری از سوی مدافعین احساس می کند، توجه او به جای انتخاب بهترین پاس و یا فرصت حمله به محافظت از توپ معطوف می شود و باعث کوچک تر شدن میدان دیدش می شود.
هرچه توانایی بازیکن در مهارت های تاکتیکی چون پرتاب توپ، حرکات پا، کنترل توپ و پاس بالاتر باشد، اعتماد به نفس بیشتری در زمان صاحب توپ بودن پیدا می کند. این اعتماد به نفس، میدان دیدش را گسترش می دهد و باعث ارتقاء قدرت تصمیم گیری او می شود. به دلیل حس اعتماد به نفس بیشتر، بازیکن تمرکزش را بر روی حفظ توپ معطوف می کند. استیو نش (Steve Nash) را در نظر بگیرید. وقتی او دریبل زنی می کند، سر خود را برای بررسی زمین بالا نگه می دارد چرا که مدافعین نمی توانند برایش مزاحمتی ایجاد کنند. او فشار مدافعین را احساس می کند و آن طور که نیاز است ا توپ محافظت می کند اما تمرکزش را روی مدافع معطوف نمی کند.
حفظ تمرکزتان بر روی کاری که در دست انجام دارید باعث پیشرفت نمایش شما می شود. انسان قادر به پردازش مقدار محدودی داده در آن واحد است. دکتر رابرت نیدفر (Robert Nideffer) عملکرد مغز را به دوربینی تشبیه می کند که می تواند در هر ثانیه 40 عکس را ثبت کند. معمولاً مغز این 40 تصویر را به طور مساوی به چهار منطقه متمرکز تقسیم می کند: مناطق عریض خارجی، عریض داخلی، تنگ داخلی و تنگ خارجی. این در حالی است که اگر توجه خود را به منطقه خاصی جلب کنید، میتوانید عکس های بیشتری را از آن منطقه مورد نظر ثبت کنید. اگر بازیکنی تمام توجهش را بر روی منطقۀ عریض خارجی متمرکز کند، او دید بهتری پیدا می کند. بازی برایش آرام تر می شود و احساس می کند که زمان بیشتری برای تصمیم گیری دارد.
اگر بازیکنی در حین کنترل توپ احساس فشار کند، دیگر به قدر کافی بر روی پیدا کردن بازیکن خالی برای پاس متمرکز نمی ماند. به جای استفاده از تمام 40 تصویر در جهت یافتن یار خالی، او با ایجاد شک در خود، کمی از توجهش را صرف محافظت از توپ و بازیکن مدافع می کند که باعث کند شدن سرعت تصمیم گیری او می شود. به جای استفاده از تمام 40 تصویر در جهت یافتن بازیکنی برای پاس دادن، او 10-20 تصویر را صرف این کار می کند. با بیشتر شدن سرعت بازی بازه توجه او کمتر می شود و دوچاردید تونلی می شود. او هم تیمی اش را می بیند که در فضایی باز قرار دارد اما متوجۀ مدافعی که یک گام عقب تر به دنبالش است نمی شود و با به محض پاس دادن، مدافع برای توپ ربایی اقدام می کند. ما دید او را دلیل این اتفاق می دانیم اما این بی توجهی نشعت گرفته از عدم مهارت های تاکتیکی و اعتماد به نفس است.
وقتی یک بازیکن مهارت های تاکتیکی برای هدایت درست تمرکز و توجهش (تمرکز بر روی مناطق عریض خارجی در زمان بررسی زمین بازی) را داشته باشد، به آگاهی بیشتری از بازی نیاز دارد، بنابراین می تواند بر روی سرنخ های مناسب تمرکز کند. دامیان فارو (Damian Farrow) پژوهشگر ورزشی از مؤسسۀ ورزش استرالیا به این نتیجه رسید که بازیکنانی که تصمیماتی ضعیفی در حین بازی می گیرند بیشتر به جای مکس بر روی هدف، نگاهی اجمالی به آن می اندازند و اغلب محو حرکت ها هستند. یک تصمیم گیری خوب با پیش بینی بازی و یافتن سر نخ های درست زود تر از بازیکنی که تصمیم اشتباه می گیرد آغاز می شود. ما به این کار بصیرت می گوییم. بصیرت همان دید است اما بیشتر از اطلاعاتی که می بینیم، به اطلاعاتی که پردازش می کنیم بر می گردد. هر چه آگاهی بیشتر از بازی پیدا کنیم، سرنخ های درست تری را پردازش می کنیم و جزئیات کم اهمیت را نادیده می گیریم.
آگاهی از بازی بر پایه مهارت های تاکتیکی اصلی بنا شده که حمله در بسکتبال را شامل می شود. برای مثال برش های دادن و رفتن، پیک اند رول و از این دست نمونه هایی از آن هستند. در حین یادگیری این مهارت ها، بازیکن باید نحوۀ اجرای اساسی آن ها را نیز یاد بگیرد (چه موقع اسکرین انجام دهد، کجا حرکت برشی انجام دهد) اما سرنخ های مرتبط نیز اهمیت دارند. برای مثال در زمان اجرای اسکرین آن بال، بازیکن صاحب توپ باید دست مدافع خودش، مدافع اسکرین کننده و مدافع کمکی را بخواند. فارو چنین می گوید که « در بسیاری از ورزش ها، شما به سمت منطقه ای که بیشترین حرکات در آن است جذب می شوید. اما فقط به خاطر این که یک نفر به سرعت در حال دویدن و دست تکان دادن است، دلیل نمی شود که بهترین گزینه برای پاس دادن باشد.»
اگر فرد صاحب توپ به شکل خودکار به اسکریم کننده ای که به سمت سبد یورش برده پاس دهد و به مدافع کمکی توجهی نداشته باشد، احتمالاً توپش به مدافع می رسد و یا منجر به لو رفتن آن می شود. بازیکن باید بر حسب تجربه، فضای خالی را پیش بینی کند اما قبل از اقدام به پاس، باید فضای آزاد را ببیند. اگر بازیکن صاحب توپ دست مدافع کمکی را حتی قبل از اسکرین بخواند، می تواند زود تر پاس را بدهد و در نتیجه موفق باشد. اما اگر تا اواسط کار صبر کند تا مراقب مدافع باشد، سرعت تصمیم گیری او کاهش می یابد. این جا صحبت از تصمیم گیری در نیم ثانیه است و حتی کسری از ثانیه ارزشمند است.
فراتر از بررسی سرنخ ها و اجراء درست مهارت ها، بازیکنان برای یادگیری نیاز به تکرار دارند. اگر بازیکنان به شکل تئوری یاد بگیرند و به تمرینات طراحی شده و بازخورد مربی تکیه کنند، قادر به حس کردن مهارت و نهادینه کردن سرنخ ها نخواهند بود و عکس العمل ها و تصمیم گیری هایشان به اندازه کافی سریع نخواهد بود. در عوض بازیکنان باید در طول بازی در موقعیت هایی قرار بگیرند تا با مدافعان مختلف بسیاری رو به رو شوند و با نشان دادن عکس العمل در این شرایط از اشتباهات خود درس بگیرند. تمرین در شرایطی خاص که تصمیم مورد نظر از پیش تعیین شده باشد، تنها به بازیکن کمک می کند تا بهترین تصمیم در شرایطی خاص را یاد بگیرد اما او نیازمند تجربۀ این تصمیم گیری ها و الگو شناسی ها در شرایط واقعی است. فراگیری آن ها نهایتاً در موفقیت او در بازی ها تعیین کننده است.
بازی های محدود شده یا بدون ساختار استاندارد می تواند چنین تجربیات آموزنده ای را به ارمغان آورد. فارو تأکید داشت که «فوتبال بازی کردن 20 بچۀ دیگر در زمین های خاکی روستا نوعی انعطاف پذیری ذهنی و توجه شدید فضایی در بازیکنان ایجاد می کند که خود را در رقابت های سطح بالا نشان می دهد. ما باید برنامه های خود را بر این اساس مدل سازی کنیم.»
پرورش بازیکن باهوش به رویکرد های چند جانه نیاز دارد. تمرینات به تنهایی نمی توانند مهارت ها، آگهی از بازی، سبک های توجه و تمرکز و تجربیات بازی ای که برای پرورش یک بازیکن باهوش نیاز است را فراهم کنند. در عوض بازیکنان به فعالیت های مختلفی اعم از تمرینات شخصی برای یادگیری مهارت های تاکتیکی پایه ای، تمرینات تیمی و شرکت در بازی ها برای اجراء این مهارت های تاکتیکی پایه ای و بازی های محدود شده برای کسب تجربه و افزایش انعطاف پذیری ذهنی برای تصمیم گیری به موقع و با سرعت مناسب نیاز دارند.