ستارگان بسکتبال NBA: خاطرات نوزده فصل بازی جیسون کید

جیسون کید ستارگان بسکتبال NBA

جیسون کید یکی از ستارگان بسکتبال NBA است که در طول ۱۹ فصل حضور خود در لیگ بسکتبال NBA، بازی در تیم‌های زیادی را تجربه کرد و بعد از آن هم فعالیت خود را به‌عنوان سرمربی در این لیگ ادامه داده است. بسکتفا، بهترین سایت بسکتبال ترجمه‌ی اختصاصی مطلبی را آماده کرده که جیسون کید آن را بعد از راه‌یابی به تالار مشاهیر بسکتبال، برای سایت بسکتبال «پلیرز تریبیون» نوشته است. با بسکتفا، بهترین سایت بسکتبال همراه باشید.

یک خاطره در مورد دیرک نویتسکی دارم که باید آن را بشنوید.

به‌خاطر تالار مشاهیر بسکتبال دوباره یادش افتاده‌ام. سیل خاطرات مربوط به دوران بازی بسکتبال ذهنم را پر کرده است. و در چندماه گذشته، اطرافیان بارها از من پرسیده‌اند که ورود به تالار مشاهیر بسکتبال چه حسی دارد؟ نمی‌شود در چند کلمه گفت. احساسات زیادی بالا می‌آیند، می‌دانید؟ برای سخنرانی فقط پنج‌دقیقه به ما وقت می‌دهند – خلاصه کردن یک دوره فعالیت حرفه‌ای در پنج‌دقیقه تقریباً غیرممکن به‌نظر می‌رسد. اما من فکر می‌کنم که توانسته‌ام در دو‌کلمه خلاصه‌اش کنم.

کوین بِیکن. [بازیگر پرکاری که با بازیگران زیادی هم‌بازی بوده است.]

بله، جدی می‌گویم. گاهی اوقات احساس می‌کنم کوین بیکنِ بسکتبال هستم. همه‌ی بازیکنان را می‌شناسم.

وقتی به دوران فعالیت حرفه‌ای‌ام فکر می‌کنم، انگار دارم فیلم‌های متفاوتی را تماشا می‌کنم که باورم نمی‌شود توانسته‌ام این همه نقش متفاوت را در آن‌ها بازی کنم. من خوش‌شانس بودم که در این دوره‌ی بی‌نظیر به لیگ بسکتبال NBA راه پیدا کردم. به اواخر دوره‌ی مایکل جوردن رسیدم. اوج دوران کوبی برایانت و شکیل اونیل را تجربه کردم. شروع حکمرانی لبران جیمز بر زمین بسکتبال را دیدم. در آخرین سال‌هایم در بازی بسکتبال و بعداً در دوران مربی‌گری‌ام، شروع دوران اوج گلدن استیت واریرز و ظهور سبک بازی سرعتی اسمال بال (Small Ball) را شاهد بودم. نقشی که در هر کدام از این تیم‌ها بازی کردم، به‌طریقی با نقش‌های دیگرم فرق داشت. همه‌ی آن نقش‌ها به من شکل دادند.

در سنین پایین، وقتی تازه بازی بسکتبال را شروع کرده بودم، همیشه به خودم می‌گفتم هیچ‌وقت دست از یادگیری برندار. سال اول حضورم در تیم فینیکس سانز، اسکات بروکس راهنمای من در زمین بسکتبال بود. چندسال بعد، استیو نش هم‌تیمی سال‌اولی‌ام بود. چندسال بعد از آن، وقتی برای تیم بروکلین نتس بازی می‌کردم، هردوی آن‌ها ستارگان بسکتبال NBA بودند که باید درمقابلشان دفاع می‌کردم. بچه که بودم، الگویم گری پِیتون بود. او اسطوره‌ی شهر ما در اوکلند بود. باورنکردنی بود… یک روز بچه‌ای بودم که در زمین بسکتبال همان پارکی که او قبلاً در آن بازی می‌کرد، تلاش می‌کردم توپ را وارد سبد کنم، و بعد یک چشم به‌هم زدم و دیدم در لیگ بسکتبال NBA دارم درمقابل او دفاع می‌کنم و او هم مدام دم گوشم کری می‌خواند تا روحیه‌ام را تضعیف کند. همه‌ی این بازیکنان به‌گونه‌ای فعالیت حرفه‌ای من را شکل دادند.

مثل کوین بیکن، می‌دانید؟ بسیاری از ستارگان بسکتبال NBA مثل خانواده به من نزدیک هستند.

جیسون کید بهترین سایت بسکتبال

خیلی خب، خاطره‌ی دیرک نویتسکی. آماده‌اید؟ نه، آماده نیستید.

من در سال ۲۰۰۸ به تیم دالاس ماوریکس برگشتم، تیمی که در درفت سال ۱۹۹۴ من را انتخاب و وارد لیگ بسکتبال NBA کرد. این تیم حالا دیگر تیم دیرک شده بود و اصلاً جای بحث هم نداشت. من داشتم پانزدهمین فصل حضورم در لیگ را شروع می‌کردم و یکی از بزرگ‌ترین درس‌هایی که تا آن موقع در زمین بسکتبال یاد گرفته بودم، این بود که همیشه از ستارگان بسکتبال NBA راهنمایی بگیرم. همیشه درحال یادگیری بازی بسکتبال باشم و بازی‌ام را پرورش دهم. در آن فصل می‌دانستم که می‌خواهم پرتاب بیرون از محوطه‌ام را بهبود دهم. دیرک هم که یک ماشین سه‌انداز بود.

یک روز قبل از تمرین به سراغ او رفتم.

«دیرک، رفیق، یادم بده. راز پرتاب‌هایت چیست؟»

دیرک آدم بی‌سروصدایی است، می‌دانید؟ حداقل آدم‌هایی که او را نمی‌شناسند، اینطور فکر می‌کنند. اما اصلاً روحتان هم خبر ندارد که چه نابغه‌ی آلمانی دیوانه و بامزه‌ای است. اصطلاح آن چه بود؟ اعجوبه. بله، خودش است. دیرک یک اعجوبه است. خلاصه او یک درس مفصل و چندبخشی در مورد پرتاب کردن به من ارائه داد. احساس می‌کردم در یک کلاس آمورش پیشرفته‌ی بسکتبال شرکت کرده‌ام.

و قسم می‌خورم، راهنمایی دیرک، عجیب‌وغریب‌ترین راهنمایی عمرم بود. آن‌موقع یک‌ذره هم با عقل من جور درنمی‌آمد، اما به‌نظر می‌رسید کاملاً با عقل دیرک جور درمی‌آید.

البته باید این را بدانید که بیشتر ستارگان بسکتبال NBA مشکلی ندارند که از آن‌ها راهنمایی بخواهید، اما بیشتر آن‌ها بلد نیستند کاری که انجام می‌دهند را مفصل و باجزئیات توضیح دهند. اما دیرک یک چیز دیگر است. انگار منتظر بود از او بپرسم. شروع کرد و جزء‌به‌جزء برایم توضیح داد. حتی از مقالات آموزشی یک سایت بسکتبال هم مفصل‌تر بود.

انگشت‌هایت را به این شکل از هم فاصله بده. بازوهایت را جمع کن. پاهایت را اینطوری از هم دور کن. توپ را این‌شکلی رها کن.

تا آنجا همه‌اش قابل‌فهم بود. داشتم خوب دنبال می‌کردم. همان موقع بود که قیافه‌اش جدی شد و گفت: «نکته‌ی کلیدی در پرتاب موفق این است که باید نفس بکشی.»

«باشه دیرک، متوجه شدم.»

«نه. با چشم‌هایت. باید با چشم‌هایت نفس بکشی.»

چشم‌هایم؟! با چشم‌هایم نفس بکشم؟؟!!

نمی‌دانستم چه جوابی بدهم. به پرتاب کردن ادامه دادیم و دیرک صرفاً سرش را تکان می‌داد. شاید سر کارم گذاشته بود؟ تا همین امروز هم مطمئن نیستم.

یکی از آن روزهایی بود که آدم هیچ‌وقت فراموش نمی‌کند.

اما جداً به نظرم این خیلی‌چیزها را در مورد دیرک نشان می‌دهد. او همیشه در باشگاه بود. رویکرد او به بازی بسکتبال مثل یک علم بود. او همیشه فروتن بود. یک هم‌تیمی عالی بود. و پسر، داخل زمین بسکتبال کارش حرف نداشت. این خاطره‌ام از او هنوز باعث خنده‌ام می‌شود. چون از هرچه که بگذریم، تجربیات این‌شکلی با هم‌تیمی‌های موردعلاقه‌ام هستند که باعث می‌شوند دلم برای آن‌روزها تنگ شود.

جیسون کید لیگ بسکتبال NBA

چند فصل بعد از آن واقعه، من و دیرک قهرمانی را تجربه کردیم.

در سال ۲۰۱۱ مو لای درز تیم ما نمی‌رفت. یک‌عده بازیکن کله‌شق بودیم. گاهی اوقات فکر می‌کنم تیم ما نسخه‌ی بسکتبالی فیلم The Bad News Bears بود. ما جیسون تری ملقب به بنجامین باتن را داشتیم. تایسون چندلر و پژا استوجکوویچ را داشتیم و پوینت گاردمان هم جی. جی. بارآ بود. شاون ماریون را داشتیم. یک بازیکن به اسم برایان کاردینال داشتیم که او را «نظافتچی» صدا می‌کردیم. او طوری برای گرفتن توپ‌های آزاد شیرجه می‌زد که کف زمین بسکتبال را هم تمیز می‌کرد. بازیکنان پیشکسوت زیادی داشتیم. من عاشق آن جمع بودم، چون همه در آن شجاعانه بازی می‌کردیم. از بازی بسکتبال لذت می‌بردیم.

هیچ‌کس فکر نمی‌کرد قهرمانی آن سال نصیب ما شود. هیچ سایت بسکتبال مهمی قهرمانی ما را پیش‌بینی نمی‌کرد. میامی هیت لبران جیمز، دوین وید و کریس باش را داشت و اولین سالی بود که این ستارگان بسکتبال NBA در کنار هم قرار می‌گرفتند. ما Bad News Bears را داشتیم. آن‌ها بهترین استعدادهای لیگ بسکتبال NBA را داشتند، اما یک فصل دیگر لازم بود تا کارشان بگیرد.

من خودم تا سال ۲۰۱۱ به دو فینال پلی‌آف رسیده بودم و هردو را باخته بودم. می‌دانستم قهرمانی در کنفرانس خود چقدر سخت است، فرقی نمی‌کند کدام کنفرانس و در کدام سال. سخت است. لازم است استعداد، شانس، کار تیمی و هزارویک چیز دیگر با هم همراه شوند. خوب می‌دانستم چه حسی دارد که تا خود ژوئن خوب پیش بروی و بعد جلوی شکیل و کوبی یا تیم و مانو و تونی کم بیاوری. همه‌ی آن ستاره‌ها برایم قابل احترام هستند. هنوز به موفقیتی که کسب کردیم افتخار می‌کنم.

من و دیرک حلقه‌های قهرمانی‌مان را کسب کردیم. تیم سخت‌کوشی داشتیم و این حقمان بود. به‌نظرم آن سال قهرمان شدیم چون می‌دانستیم مشقت یعنی چه و کار تیمی یعنی چه.

شاید هم قهرمان شدیم چون دیرک با تکنیک تنفس چشمی‌اش کار همه‌شان را ساخت.

تا جایی که می‌دانم، تکنیک غیرقابل‌دفاعی است.

همه‌ی ستارگان بسکتبال NBA از پس کری خواندن برنمی‌آیند

وقتی سال‌اولی بودم، گری پیتون من را با بازی مردانه آشنا کرد.

گری اهل اوکلند است و چندسال از من بزرگ‌تر است. وقتی داشت بزرگ می‌شد همه در مورد او حرف می‌زدند، و همه پدرش اَل را می‌شناختند که لیگ بسکتبال کودکان شهر را اداره می‌کرد.

جیسون کید بازی بسکتبال

وقتی گری را دیدم، او در کالج بود و برای اورگن استیت بازی می‌کرد. او با جدیدترین کفش و لباس ورزشی وارد زمین شد. حتی آن‌موقع هم با صدایش گوش آدم را کر می‌کرد. زمزمه‌های او مثل بلندبلند حرف زدن بود. من را که می‌دید حتماً می‌آمد و باهام حرف می‌زد. نکته‌ای را یادم می‌داد یا تشویقم می‌کرد. قدردان این رفتار او هستم. هیچ‌وقت آدم مغروری نبود.

وقتی به لیگ بسکتبال NBA راه پیدا کردم، برای اولین‌بار در یک بازی در سیاتل رودرروی هم قرار گرفتیم. با هم دوست نبودیم، اما او من را از آن دوران به‌یاد داشت. در آن بازی درمقابل او دفاع می‌کردم. پر از انرژی بودم. او در یک حرکت از من رد شد و می‌خواست توپ را وارد سبد کند، اما من به او رسیدم. پرتابش را بلاک کردم و توپ از زمین بیرون رفت.

حس خوبی داشتم. بازی‌ام گرفته بود. برگشتم سمت گری و در صورت او داد زدم:

«مال این حرف‌ها نیستی.»

درست بلافاصله بعد از اینکه این حرف را زدم، فهمیدم که اشتباه کرده‌ام. اصلاً به گروه خونی من نمی‌خورد. گری ۱۱ امتیاز بعدی را درحالی گرفت که با سکوت و آرامش من را رد می‌کرد. یک‌لحظه چشمم به چشم کمک‌مربی تیم افتاد که روی نیمکت نشسته بود. دیدم دارد سرش را تکان می‌دهد و انگار با زبان بی‌زبانی می‌گوید نمی‌دانی نباید او را تحریک کنی؟

گری بعد از بازی آمد سراغم. سرش را کج کرده بود و لبخند بزرگی بر لب داشت.

«حالا بی‌حساب شدیم؟»

شک دارم آن بازی را به‌خاطر داشته باشد، اما من درسی که در آن گرفتم را هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. چندسالی طول کشید، اما بالاخره توانستم بر احساساتم در بازی چیره شوم. بعد از آن دیگر زیاد درگیر کری خواندن نشدم. برای بعضی‌ها مثل گری، کری خواندن یک نقطه‌قوت است، اما کار من نبود. واقعاً هم کارساز است، می‌دانید؟ بسکتبال حتی در سطح NBA هم قبل از هرچیز یک بازی ذهنی است.

من در دوره‌ی فعالیت حرفه‌ای‌ام در لیگ بسکتبال NBA در چندین تیم عالی بازی کردم، انگار که هرکدام یک حضور افتخاری بود. هرجا که رفتم و با هرکس که بازی کردم، تلاش کردم تا از رویکرد آن‌ها به بازی بسکتبال چیزی یاد گرفته و به بازی خودم اضافه کنم. تعریف من از موفقیت برای خودم، بازی‌سازی در زمین بسکتبال به بهترین شکل ممکن بود. دلم می‌خواست بازی را برای هم‌تیمی‌هایم آسان و لذت‌بخش کنم. امیدوارم به موفقیت رسیده باشم.

جیسون کید تالار مشاهیر بسکتبال

از همه‌ی کسانی که در دوران فعالیت حرفه‌ای‌ام در مسیر من قرار گرفتند –از تالار مشاهیر بسکتبال، مربی‌هایم، همه‌ی دست‌اندرکارانی که طرفداران آن‌ها را نمی‌بینند و از هم‌تیمی‌هایم- متشکرم. راه‌یابی به تالار مشاهیر بسکتبال باعث افتخار من است و قدردان آن هستم. مهم‌تر از همه می‌دانم که آدم بسیار خوش‌شانسی هستم. رسیدن به این جایگاه را مدیون کمک‌های افراد بسیار زیادی هستم.

از اینکه با مطلب دیگری همراه بسکتفا، بهترین سایت بسکتبال بودید، ممنونیم. منتظر مطالب بعدی سایت بسکتبال ما باشید.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *