چندلر پارسونز بازیکن تیم ممفیس گریزلیز در این نوشته که در سایت خبری بسکتبال «د پلیرز تریبیون» منتشر شده از تجارب دوران مصدومیت دو سالهی خود در لیگ بسکتبال NBA میگوید. او که از درفتهای سال ۲۰۱۱ تیم هیوستون راکتس بود، علاوه بر هیوستون، دو سال را نیز در دالاس ماوریکس بازی کرد و سپس به ممفیس منتقل شد ولی در بدو ورود دچار مصدومیتی دو ساله شد. چندلر پارسونز در این مقاله از کودکی خود شروع میکند تا به مصدومیت خود و رنجهای آن برسد. او پس از دو سال دوری از میادین، بالاخره در لیگ بسکتبال NBA به میدان رفت و در تاریخ ۵ اسفند ۹۷، تازه پنجمین بازی خود را انجام داد. ترجمهی این مقاله برای اولین بار در بسکتفا، بهترین سایت خبری بسکتبال منتشر میشود.
ممفیس گریزلیز؛ بعد از گذراندن مصدومیت، دوباره برای این تیم بازی خواهم کرد و به همین خاطر میخواهم از احساساتم بنویسم. از دو سال پیش که به این تیم آمدهام همهچیز خوب بوده است.
دو سال بهنظر من و البته شما هواداران، زمان زیادی است. مطمئنم که همینطور است. آنقدر که باید و آنقدر که میتوانستیم نبردیم. من مصدوم شدم. مارک گسال و مایک کانلی هم مصدوم شدند. ولی در این دو سال یک چیز بود که تغییر نکرد: اینکه میخواهم در لیگ بسکتبال NBA برای ممفیس بازی کنم. جولای دو سال قبل با مسئولین ممفیس گریزلیز جلسهای داشتم و وقتی جلسه تمام شد تصمیمم را گرفته بودم. ممفیس را انتخاب کرده بودم. ممفیس را انتخاب کردم چون تصمیم درستی بود. مردم و فرهنگ آن را دوست دارم. این که مردمْ خود را صاحب تیم ممفیس گریزلیز میدانند دوست دارم. علاوه بر این با جان بلر بیکراستاف که بهتازگی سرمربی تیم شده بود نیز از همان زمانی که در هیوستون بود رابطهی خوبی داشتم. در فلوریدا بزرگ شدم و به ممفیس احساس نزدیکی میکردم و دوست داشتم این شهر تا مدتها خانهی من باشد.
بعدش مصدوم شدم. فکر کنم میدانستم که قرار است چه شرایط بدی داشته باشم. …ولی اشتباه میکردم، خیلی هم اشتباه میکردم. فرآیند درمان طولانیتر و سختتر از آنی بود که فکرش را میکردم. چه در ظاهر چه در باطن آدم نا امیدی شده بودم. … نمیدانستم به انتقاداتی که مردم میکنند باید چگونه واکنش نشان دهم.
هنوز هم فکر میکنم در لیگ بسکتبال NBA، ممفیس گریزلیز برای من بهترین تیم است. میدانم که هنوز مرا در لباس ممفیس گریزلیز ندیدهاید. ناراحتکننده است. ولی این فصل برمیگردم. سالم و قوی شدهام. نگاهم به جلو است. میخواهم با قدرت برگردم، چراکه شما شایستهاش هستید.
قبل از لیگ بسکتبال NBA، قبل از کالج و قبل از بازیهای آماتور، یک بسکتبالدوست واقعی بودم. خانوادهام در وینتر پارک زندگی میکرد، شهری چسبیده به ارلاندو. طرفدار ارلاندو مجیک بودم. هر کجا مینشستم آنقدر از ارلاندو مجیک میگفتم که احساس میکردم اطرافیانم بهشان برمیخورد یا حتی فکر میکنند دارم بهشان بیاحترامی میکنم. در دههی ۹۰ سالهای خوبی داشتیم؛ سالهای فوقالعاده. برای یک هوادار اورلاندو مجیک، دوران پنی هارداوی/ شکیل اونیل بهترین سالهای ممکن در لیگ بسکتبال NBA بودند و گرچه آنموقع بچه بودم ولی پنی و شک مرا شیفتهی مجیک کردند.
ولی عجیب است… در سالهای بعد بیشتر خاطرات من از ارلاندو مجیک نامطبوع بودند.
وقتی شَک به لوسآنجلس رفت سالهای بدی را تجربه کردیم. روزی را یادم میآید که بهنظرم رسید همهچیز دارد عوض میشود. ۱۱ سال داشتم. خبر رسید که داریم گرنت هیل را میخریم. آنموقع از دوستداران جدی گرنت هیل بودم. پوسترش را زده بودم توی اتاق خوابم. … گرنت هیل، هم بیرون از منطقهی دو امتیاز خوب بازی میکرد و پرتابهای پرشی انجام میداد هم خوب میتوانست داخل منطقهی دو امتیاز بازیکنان را دریبل بزند و اسلم دانک کند. در آن سن بهترین خبر ممکن برای من همین بود. بازیکن محبوب من یعنی گرنت هیل داشت میآمد تا در ارلاندو مجیک من بازی کند _چند بار ممکن بود چنین اتفاقی بیفتد؟ بهمحض اینکه پیراهن گرنت هیل به بازار آمد رفتم و یکی خریدم.
ولی اوضاع بر وفق مراد پیش نرفت. گرنت هیل پشتسر هم مصدوم شد. در ۷ سالی که در اورلاندو مجیک بود فقط حدود ۲۰۰ بازی انجام داد. در سال ۲۰۰۷ که گرنت هیل اورلاندو را ترک کرد او را مقصر ناکامیهای تیم میدانستم. موضوع را شخصی نگاه میکردم، انگار که او به عمد خرابکاری کرده بود تا حال من را گرفته باشد.
تجربهی مصدومیت در لیگ بسکتبال NBA
همین تابستان یعنی تابستان ۲۰۱۸ دربارهی این خاطره زیاد فکر کردم. دوباره در شرایط مشابهی قرار داشتم، با این تفاوت که حالا بازیکن بودم. گرنت هیل نیستم، ولی شرایطم مثل شرایط او شده؛ به یک تیم جدید رفتم و همان اول کار مصدوم شدم. دو سال گذشته و امروز بیش از هر وقت دیگری شبیه همان بازیکنی هستم که قبل از مصدومیت به ممفیس گریزلیز آمده بود. فکر میکنم در این دو سال دیگر آن طرز تفکرِ زمانی که فقط یک هوادار بودم را کنار گذاردهام. کاش بیشتر میتوانستم به یاد بیاورم در ۱۱ سالگی دربارهی تیم شهرم چه فکری میکردم.
من تنها بازیکن لیگ بسکتبال NBA نیستم که مصدوم شده و بازیهای زیادی را از دست داده است _قبل از مصدومیت هم این را میدانستم. ولی حالا به بهایی گران، چند درس فرا گرفتهام. یکیاش آن است که مطمئنم بیشتر بازیکنان مصدوم در توییتر جواب هواداران را نمیدهند تا مجبور نشوند در مقابل آنان از خود دفاع کنند یا بهشان پرخاش کنند یا هر چیز دیگر. ولی من بیش از یکبار این کار را انجام دادم. نتیجه خیلی بد بود.
مطمئنم بازیکنان مصدوم زیادی هستند که وقتی خبرنگاران از آنها دربارهی پیشرفت درمان یا زندگی شخصیشان سوال میپرسند بههم نمیریزند. چند بار هم بههم ریختم. احمقانه بود. گذاشتم برخی از این چیزها کنترل من را به دست بگیرند. من نزد خودم آدمی شکستخورده بودم، چراکه نمیتوانستم بازی کنم. خودم را مسئولیتپذیر نگه میدارم. مدتها گذشته ولی به یاد میآورم که در ممفیس کسی روی من حساب نمیکرد، انگار که اصلاً در این تیم حضور نداشتم _حتی وقتی که احساس میکردم حضورم مهم است.
من هم یک بسکتبالدوست هستم و خوب میدانم وقتی یک هوادار فکر میکند فلان بازیکن به درد تیم میخورد و فلان بازیکن به درد تیم نمیخورد چه حسی دارد. کاش میدانستم وقتی مصدوم هستم باید بیشتر در دسترس باشم و بیشتر جلوی چشمها باشم. چون این را نمیدانستم پس کسی هم نبود که ببیند در زمین بسکتبال دارم چطور تلاش میکنم تا زودتر به میادین برگردم. ولی وقتی شما مرا در تعطیلات میدیدید؛ وقتی موقع رستوران رفتن عکاس یک سایت خبری بسکتبال از من عکس میگرفت؛ وقتی عکسی روی اینستاگرام میگذاشتم یا هر کار دیگری میکردم، شاید با خودتان فکر میکردید که من به فکر تیم نیستم. وقتی به این ماجراها فکر میکنم و بعد احساسات خودم در مقام یک هوادار اورلاندو مجیک را به یاد میآورم خوب درکتان میکنم.
خلاصه که بله، مصدومیتها بدشانسی بودند. صدمه دیده بودم و نمیتوانستم ورزشی که دوست دارم را انجام دهم. چند سال پیاپی مصدوم بودن یعنی… در این شرایط زندگی آدم جهنم میشود، تلخ میشود؛ آدم دایم فکر میکند نمیتواند به جایی برگردد که قبل از مصدومیت به آنجا تعلق داشت. فرآیند بهبود سخت است _همه این را میدانند. ولی نحوهی مواجههی من با مصدومیت را نمیشود بدشانسی دانست. این یکی تقصیر خودم بود.
من در مقام یک بازیکن هم کاملاً عوض شدهام. خیلی از امور روزانهام را عوض کردهام _از تغذیه گرفته تا تمرین و کارهای معمولی. این تابستان یعنی تابستان ۲۰۱۸ سختتر از هر وقت دیگر کار کردم. در چند ماه آخر، روز که آغاز میشد کار بدنی را شروع میکردم، از تمرینات قدرتی گرفته تا تمرینات تعادلی. بعد وزنه میزدم: اسکات، دِدلیفت، جرک، کلین و از اینجور حرکات. وزنه زدن کار جدیدی نبود ولی یاد گرفتم هر حرکت کوچک وزنه زدن و نگه داشتن وزنه را به اَشکال گوناگون انجام دهم. باید حواسم میبود که نهتنها برای پیشگیری از مصدومیتْ عضلهسازی کنم بلکه باید موثرترین حرکت را هم شناسایی میکردم. بعد از وزنهزدن میرفتم سراغ یوگا و دستآخر هم چند ساعت با توپ بسکتبال حرکات مهارتی انجام میدادم.
فکر میکنم خوششانس بودم که توانستم به لیگ بسکتبال NBA وارد شوم و در درفتهای پایان فصل انتخاب شوم. ولی این دو فصل اخیر همهچیز را عوض کرد و بهجای آنکه روی بازی تمرکز کنم مجبور بودم روزی چهار ساعت تمرین کنم تا بر مصدومیت غلبه کنم. این تابستان به آمادگی رسیدم و توانستم با بلیک و پیجی و کورتنی لی و مارکوس اسمارت و دیگران بازی کنم و روی مهارتهای شخصی کار کنم. با این پسرها بازی کردن خیلی خوب بود. مدتها بود که با حرفهایهایی مثل اینها پنج به پنج بازی نکرده بودیم. و وقتی آمادگیم را میدیدم یاد دوران قبل از مصدومیتم میافتادم. احساس همان روزها را داشتم.
میدانم آخرین چیزی که میخواهید از من بشنوید قولی است مبنی بر کیفیت بازی من _میدانم باید کیفیتم را داخل زمین نشان دهم. فکر کنم حرف اصلیای که میخواستم بزنم… این بود که من اینجا هستم. اینجا هستم، در ممفیس. هنوز هم اینجا را دوست دارم. در اینجا با مصدومیت جنگیدم و همین مسأله باعث میشود سعی کنم بیش از هر وقت دیگری خودم را ثابت کنم. اینجا هستم تا کار کنم. مبارزهی خودم با مصدومیت را از طریق هیچ سایت خبری بسکتبال به مردم نشان ندادم و از این موضوع ناراحتم. ولی نیمهی پر لیوان آن است که احساس میکنم که بهلحاظ جسمی و ذهنی از دو سال قبل قویتر هستم. پس حالا برنامهام آن است که کارهایی را انجام دهم که قرار بود دو سال پیش انجام دهم… مثل یک بازیکنی که تازه به استخدام درآورده باشند آماده و با نشاط هستم. خیلی چیزها هست که باید ثابت کنم.
منبع: theplayerstribune.com
بسکتفا، بهترین سایت خبری بسکتبال جدیدترین و تحلیلیترین مقالات مربوط به لیگ بسکتبال NBA را در اختیار شما قرار میدهد. با این سایت خبری بسکتبال همراه باشید.