آموزش به گروهی از بازیکنان با استعداد های متفاوت بسیار سخت است. سختی کار هم اینجاست که باید تعادل بین به چالش کشیدن بازیکن های قوی و تقویت کردن بازیکن های ضعیف را حفظ کرد. اما کاری شدنی است. هر روز ایمیل های زیادی دریافت می کنم که از من پرسیده اند چگونه میشود این تعادل را در آموزش بسکتبال حفظ کرد. و مطلب پیش رو برای پاسخ دادن به این سؤال است.
من از نظر شخصی خودم استفاده نمی کنم بلکه از ده متخصص بسکتبال این سوال را پرسیده ام:
«چگونه از پس آموزش بسکتبال بر می آیید در حالی که چندین بازیکن با مهارت های متفاوت دارید؟»
و اما جواب به این سوال:
الکس بزل (Alex Bazzell)
هنگامی که آموزش به تیم بسکتبال بر عهدۀ شماست به این نکته توجه کنید که بازیکنان خوب نسبت به دانستن اینکه تحت فشار نیستند، حساس هستند. اگر احساس کنند با افرادی تمرین می کنند که از آن ها ضعیف تر هستند اصلاً آن را جدی نمی گیرند. آن ها باید تحت فشار باشند. هنگام تمرین گروهی معمولاً بازیکن ها در چندین گروه مختلف تمرین میکنند و بدترین کار این است که گارد ها از سانتر ها جدا باشند.
اگر این اتفاق بیفتد چه می شود؟
آیا همۀ سانتر ها دریافت پشت به سبد یا دریافت و چرخش با توپ را تمرین می کنند؟ احتمالاً، خیر. همین اتفاق برای گارد ها هم صادق است. آیا میخواهید همۀ گارد ها بیخیال سد کردن بشوند برای دزیافت توپ و شوت تمرین کنند؟
سخت ترین مرحلۀ آموزش بسکتبال این است که برای بازیکنان خوب در تمرین شرایط بازی واقعی را فراهم کنید. با این کار بازیکنان ضعیف تر هم در همان شرایط تمرین می کنند و هنگام بازی اصلی هم بازیکن ها از همان تمرین ها استفاده می کنند چون مربی گفته است و آن ها را قبلاً تمرین کرده اند.
پیشنهاد من این است که گارد های شوت زن، بازی ساز و آبشار زن را در گروه های مختلف قرار دهید. با این کار شما 5 گروه مختلف دارید که روی مهارت های مورد نیاز برای کسب پیروزی تیم تمرین می کنند. جای تعجب ندارد که چرا تیم سن آنتونیو پیروزی های زیادی دارد، زیرا بازیکنان او از نقش های خود خبر دارند و هر روز تمرین می کنند.
آموزش بسکتبال: کریس آلیور (Chris Oliver)
قسمت چالش برانگیز آموزش تیم بسکتبال این است که اگر روی گروه ضعیف تر تمرکز کنید در یادگیری گروه قوی تر مشکل ایجاد می کنید. و یا برعکس ممکن است با تمرکز بر گروه قوی، ضعیف تر ها نتوانند همپای آن ها تمرین کنند. البته بین این دو گروه هرگز تعادل ایجاد نمی شود و پیش فرض ذهن من روی آموزش قوی تر ها است. تا زمانی که تازه کارها را در شرایط تمرینی خطرناک قرار ندهید، سخت گیری ها به نفع تیم خواهد بود. من یک مهارت یا تاکتیک مورد نیاز برای موفقیت را به همۀ بازیکن ها یاد می دهم، حتی بازیکن هایی که توانایی انجام آن ها را ندارند را تشویق به یادگرفتن می کنم، و همچنان چالش های جدید اضافه می کنم. چرا؟ زیرا حتی اگر یک بازیکن نتواند آن مهارت را اجرا کند حداقل میداند که یادگیری یک مهارت سخت چگونه است و دید خوبی نسبت به آیندۀ یادگیری مهارت های خود خواهند داشت که به زودی هم با آن رو به رو می شود. در طول تمرین های سخت بازیکن یاد می گیرد از همان ابتدا چه دیدی نسبت به مهارت های سخت داشته باشد.
گری میتلند (Gary Maitland)
یک مربی هم باید مانند معلم، هر جلسه تمرین های متفاوتی داشته باشد. لحظات برنامه ریزی شده اهداف تمرین را با سطح بازیکن ها هماهنگ می کنند.
برای مثال ممکن است همۀ بازیکن ها روی وارد کردن توپ به سبد تمرین کنند، بازیکن های ضعیف تر می توانند بر گل زدن پشت سرهم بدون مدافع متمرکز شوند. گروه متوسط می تواند با دفاع کنترل شده و گروه قوی تر با حضور مدافع واقعی تمرین کنند. سپس کمی سخت تر تمرین می کنند. دستۀ ضعیف تر با دفاع کنترل شده، دستۀ متوسط با دفاع سخت تر و گروه قوی با چالش های جدید تر تمرین می کنند.
افراد گروه با استعداد با توجه به نوع مهارت تمرینی تغییر می کنند و این یعنی همۀ بازیکن ها به یک اندازه در مرکز توجه هستند.
مهم تر از همه شناخت مربی از بازیکن ها است که با برنامه های مختلف همه را به یک اندازه تمرین دهد. فعالیت های غلط باعث بی انگیزه شدن اعضای تیم می شوند.
جان بک (Jon Beck)
به نظرم باید تعداد بازی های تمرینی 5 نفره کمتر و در عوض 1، 2 و 3 نفره بیشتر باشد، با قوانین دقیق و موقعیت های واقعی، تا بازیکن های معمولی تر هم شانس تصمیم گیری و ایجاد موقعیت داشته باشند. تمرین ها باید بیشتر برای تقویت مهارت ها باشد نه مسابقه محور. توجه داشته باشید که بازی های دوستانه و تمرینی با هدف یادگیری باشد نه کسب پیروزی. هیچوقت به خاطر بازیکن ضعیف تمرین ها را آسان نکنید چون برای بازیکن قوی کسل کننده می شود. موقعیتی فراهم کنید تا بازیکن های خوب به بازیکن های ضعیف تر آموزش بدهند، گاهی بچه ها از یکدیگر سریع تر یاد میگیرند تا از بزرگتر ها. در هر گروه چند بازیکن خوب و چندتا ضعیف بگذارید. در هر موقعیتی بازیکن ها چه ضعیف و چه خوب حرفی برای گفتن دارند. مسابقه و نتیجۀ آن مهم است اما برای تیم های جوان یاد گرفتن و درست بازی کردن مهم تر است. تمرین ها را شاد برگذار کنید و بر روی پیشرفت و تقویت تیم متمرکز باشید. به بچه ها روش درست تمرین کردن را یاد دهید. اگر اعضای تیم در چند گروه کوچک تمرین کنند نتیجۀ بهتری خواهد داشت. مربی باید به گروه های ضعیف تر بیشتر توجه کند.
جان کریر (John Carrier)
من همچنان معتقدم رویکرد بازی مهم است. به نظر من حرکت کلیدی این است که قوانینی را وضع کنیم تا بازیکن ها با هم سطح خودشان رقابت کنند.
برای مثال ممکن است بازیکنی دریبل انجام بدهد که خیلی مهارت ندارد. یا از بازیکن ها رودئو (دو مدافع به دنبال یک بازیکن) بخواهید که برای بازیکن خوب هم بسیار سنگین است. همچنین خیلی از بازی های تمرینی ما 1به 1 یا 5 به 5 است که بازیکنان به طور مداوم روی مهارت های خودشان تمرین می کنند اما آن ها را گسترش نمی دهند. و این یعنی به بازیکن یاد بدهید که در هر بازی در حد کافی ظاهر بشود (کمتر از 60% موفق می شوند) که همیشه هم موفق نمی شوند.
در آخر پیشنهاد می کنم طوری در تیم تعادل ایجاد کنید که تا حد امکان بازیکنان بتوانند با تیم های دیگر رقابت کنند.
جوردن پیترسن (Jordan Petersen)
در سنین پایین سطح مهارت ها بسیار متفاوت است و پاسخ به نیازهای همه در راستای پیشرفت، یک چالش واقعی است. زمانی که با گروهی متشکل از افراد با سطوح مختلف کار میکنم، 4 نکته بسیار مهم هستند:
1. تمرین های مختلف
در تمرینات بازیکن ها را در موقعیت های مختلف قرار دهید. با آنها حرفه ای، معمولی و مبتدی تمرین کنید. در تمرین شوت سه گام، شوت حرفه ای باید در کنار دریبل یک دست یا پرش جفت پا باشد. در تمرین کنترل توپ، حرکت توپ بین پاها را درکنار عبور از بازیکن ها قرار دهید. در تمرینات به بازیکن کمی آزادی بدهید باعث موفقیت بیشتر و لذت بردن از بازی می شود. اگر در تمرینات مدافع هم دارید در برابر بازیکن مبتدی از دفاع کنترل شده استفاده کنید.
2. تمرینات شاد
بازیکنان خود را تا حد مرگ با تمرین زیاد بدون حرکات شاد یا مسابقات هسجان انگیز خسته نکنید. برای مهارت های مد نظرتان از بازی های تمرینی استفاده کنید که در کنار تقویت مهارت سرعت اعضای تیم هم پیشرفت کند. باید کاری کنید که عاشق بازی شوند یا حداقل از آن لذت ببرند.
3. کمک مربی
بازیکنان را تشویق کنید تا مربی هم باشند. بیشتروقت ها یک بازیکن بهتر از من توانسته تا یک حرکت یا مفهوم را برای بازیکن های دیگر توضیح دهد. من خیلی وقت ها از زبان خودشان برای توضیح مسائل استفاده میکنم چون با آن ارتباط بهتری دارند.
4. رنج بکشید
بازیکن ها را محدود نکنید. آن ها را تشویق کنید تا از موقعیت های مختلف استفاده کنند و بعد از شکست دوباره تلاش کنند. گاهی اوقات در بازی های جوانان میبینم که افراد مبتدی به دلیل امکان اشتباه اجازه ندارند بعضی از تکنیک ها را اجرا کنند. وقتی مربی تیم جوانان هستید با اشتباهات زیادی رو به رو می شوید اما در مقام مربی باید کمک کنید تا از پس آن ها بر بیایند و از اشتباهاتشان درس بگیرند.
لیام فلین (Liam Flyn)
من همیشه معتقد بوده ام که باید بر مبنای استعداد بازیکن های قوی تر کار کرد نه ضعیف تر. به نظر من اگر در تیم شما بازیکن حرفه ای وجود دارد پس قطعا به دنبال چالش است. قطعاً آن ها به دنبال تمرینات سخت هستند و اگر در حرکتی مهارت ندارند دوست ندارند تمرین ها آسان باشد تا آن ها راحت باشند. برای مثال، فصل هایی که بیکار هستم به تیم نوجوانان استورت بسکتبال در آدلاید استرالیا سر می زنم. در بیشتر تمرین ها بچه ها به دو گروه سنی تقسیم می شوند – تیم 1 و تیم 2. اعضای تیم 1 بهترین بازیکنان هستند با دو ردۀ سنی مختلف و معمولاً از اعضای تیم 2 بزرگتر هستند. بیشتر مواقع تفاوت زیادی بین اعضای تیم 1 با تیم 2 است. اما من به چندین دلیل مختلف تیم ها را جدا نمی کنم.
دلیل اول این است که بعد از فارق التحصیل شدن تیم 1، تیم 2 که یک سال با بچه های بزرگ تر و بهتر تمرین کرده اند (و حتی گاهی آن ها را شکست داده اند) قابلیت این را دارند که سال آینده تیم 1 باشند. در بیشتر تمرین ها بیش از حد گروه بندی های متفاوت انجام می دهیم – بازیکن های شماره یک باید با همۀ بچه ها بازی کنند. اما اگر تفاوت های فیزیکی، ذهنی و مهارتی زیاد باشد باید با هم سطح خودشان تمرین کنند.
برای مثال معمولاً هر مفهوم تهاجمی یا دفاعی را با کل گروه در میان میگذاریم. اگر روی یک موقعیت دفاعی یا چرخش صحبت می کنیم تمام اعضای تیم را در نیمۀ زمین جمع میکنیم و برای همه یکسان با افعال یکسان توضیح می دهیم. سپس نوع تمرین را توضیح می دهیم و بچه ها را در دو گروه قرار می دهیم. از رتبۀ 1 تا 8 یک گروه و رتبۀ 9-16 یک گروه. در این صورت بازیکن ها یک مفهوم را یاد میگیرند اما در مقابل بازیکن هایی با مهارت یکسان تمرین می کنند.
به نظرم برای کمک مربی هم کمک بزرگی می شود. تیم دوم را خیلی به حال خود راها نکنید چون فاصلۀ بازیکن 1 با 16 بسیار زیاد می شود. کمک مربی خود را تشویق کنید تا این فاصله را کاهش دهد.
مارک آدامز (Mark Adams)
تمام بازیکنان می توانند و باید وقت بر روی اصول و مبانی اولیه صرف کنند. بازیکنان بزرگ هرگز با اصول اولیه خسته نمی شوند. هرچند من همیشه بازیکن ها را به گروه های مختلف بر اساس پست و سطح مهارت تقسیم می کنم. با این کار هم به آن ها مهارت ها را یاد می دهم و هم آن ها را مشتاق و رقابتی نگه میدارم. یکی از حرکات کلیدی این است که تمام بازیکنان را از منطقۀ امن خود بیرون بیاوریم تا رشد و پیشرفت واقعی رخ دهد.
میسون واترز (Mason Waters)
مهارت خام، استفاده از مهارت و درخواست بازی. برای من این سه مراحل پیشرفت یک بازیکن بسکتبال هستند. سنجیدن بازیکنان با این سه عامل کمکی است برای راهنمایی کردن کل اعضاء تیم با تفاوت های منحصر به فرد خودشان.
به کار گرفتن مهارت مرحله ای است که سرعت و انرژی بازیکن افزایش میابد. در این مرحله مربی فشار می آورد و فریاد می زند «سریع تر و محکم تر دریبل بزن». مرحلۀ بعدی درخواست بازی است، به این معنا که باید بتوانند از مهارت خود در بازی استفاده کنند، بیشتر افراد میدانند که چکاری انجام دهند اما نمیدانند چه زمانی در بازی آن را اجرا کنند. بعداز مهارت کافی باید یاد بگیرند که کی از آن استفاده کنند.
اعضای تیم خود را با این سه عامل بسنجید. یک مربی یا معلم خوب می داند که شاگردانش در سطوح مختلفی قرار دارند و مسلماً نیازهای متفاوتی دارند.
رایان رازوکی (Ryan Razooky)
یک حرکت اصلی را یاد دهید و حرکت دوم را برای بازیکن های بهتر فقط معرفی کنید، آن ها خودشان تصمیم می گیرند که کدام حرکت را تمرین کنند. با این کار همۀ بازیکنان همان حرکت اصلی را تمرین می کنند و هر دو با یک دید و مفهوم تمرین می کنند.